شب های سرگشتگی

ساخت وبلاگ
ای خدا این خانه را با خنده بنیانش بکن

یا بگیر این جان من این بار پایانش بکن

آتشی افتاده بر دل ای خدایِ مهربان

درد جانسوزی که دارم را نمایانش بکن

من بریدم در نبودش سوختم در حسرت

مثل من کن حال او را زخم بر جانش بکن

آنقدر داغم که هستم بی خبر،از حال خود

در خیالم با هزاران درد پنهانش بکن

عاقبت دیدی که رسوا شد دلم با حال زار

هرکجا او هست با حالم تو همسانش بکن
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 190 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 1:38

نصف شب شد یاد چشمت کرده نابودم ببین

همنشینم با خیالت باز با قلیان پر دودم ببین

کاش من هم سهمی از آغوش گرمت داشتم

بی وفا مُردم بیا امشب تو کمبودم ببین

می چکد از گونه ام همپای باران اشک غم

سیل جاری شد،از آن چشمان چون رودم ببین

دل سپردم نزد بانکِ چشم تب دارت ولی

هیچ سودی من نبردم کارِ بی سودم ببین

خشک شد،از سوز سرما شاخه ی امیدِ دل

سال ها بی فایده من منتظر بودم ببین
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : ببین tv,ببین و بپز,ببین اصلا حواسم نیست,ببینک,ببین چقدر تغییر,ببینیم تا اسب اسفندیار,ببینی, شاهانی,ببین تمام من شدی,ببین کاراتو,ببینید, نویسنده : sargashteh22o بازدید : 211 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 1:38

قدُ بالای تو چی دار چنارِ تیلوم

غمه دنیای که ری مازه سوارِ تیلوم

پس مرگُم وَ چه ری باز سراغی بِگِری

همه رو تش منه زنده ی مُو وِ کارِ تیلوم

سَرِ زنده یمه بِوین خَش منه دل جا نَگرو

دلِ بی صاحب موُ داغ تو دارِ تیلوم

تیلوم سو نَگرو جونِ دو تا مون بخدا

چه بِگوم تا شُو وُ رو حالت زارِ تیلوم

غمه دل دارم و دل جا نِگرو تا که نگه

نفسُم هر دو تَیَم کوره وُ خوارِ تیلوم
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : تریکوتیلومانیا, نویسنده : sargashteh22o بازدید : 205 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 1:38

فریاد...بر جانم قسم دردم که پیداست

جانم...نباشی مرگ هم بر من گواراست

رفتی ببین دیگر کسی این جا نمانده

هر شب بساطی از غمت در خانه برپاست

آخر مرا دیوانه کردی با خیالت

تا وعده یِ دیدارمان امروز و فرداست

دردی درونِ سینه ام جامانده از تو

دیدی نصیبم،از تو هرشب کذب و حاشاست

دنیا فغان آمد از این شب زنده داری

کافر ببین...چشمان من همتای دریاست
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : پیداست از وجناتم,پیداست و من پنهان,پیداست از زانوی تو,پیداست از وجناتم مقدم,پیداست هنوز شقایق نشدی,پیداست هنوز عاشق نشدی,پیداست از گلاب سرشکم,عاشقی پیداست, نویسنده : sargashteh22o بازدید : 245 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 1:38

تا عشق امروزی فقط "ماشین" و "ویلاست"

بعد از شکست عاشقی هیهاست هیهاست

دیشب یکی از دوستان می گفت با خود

گم کرد خود را هر که این جا غرق دنیاست

ای داد از این"رل" زدن ها در مجازی

غم بعد از این " این رل" زدن ها هم هویداست

بی پول باید عشق را از سر کند دور

با پول عشق و عاشقی زیبای زیباست

قلبِ من از شهر و دیارم زخم خورده

شهری که دارد بی وفا اینجاست اینجاست

سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : اینجاست یار گمشده,اینجاست داروخانه تضمینی عالم,اینجاست دراژه,اینجاست پیتزا,اینجاست فود,اینجاست فست فود,اینجاست آرامش,خدا اینجاست,زندگی اینجاست,بازی اینجاستیس, نویسنده : sargashteh22o بازدید : 173 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 1:38

برگرد حالم بی تو هر شب حال شیداست

پاییز هم آمد بیا فصلِ مداراست

دلدادگی هایم مرا بیچاره کرده

"آن جا که دل باید به دریا زد همین جاست"

حتی ستارهِ آسمان دیگر ندارد

اینقدر از دوری نگو دل غرق رویاست

خُلقت ببین همتای آن چنگیز بوده

از حال من اخلاق بدخویت هویداست

از چشم جادویت وفا هرگز ندیدم

دیدم که آخر قلب من تنهای تنهاست
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 191 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 1:38

تو رفتی من هنوزم عاشقت هستم چه دردی بدتر از این است

تو سرخوش می روی اما دلم را هم نمی بینی که غمگین است

صدایم در نمی آید دگر حالی ندارم تا بگویم که

رفاقت مرد حالا هم به این دنیا دلم بد بین بد بین است
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : چه دردیست در میان جمع بودن,چه دردیست سیاوش,چه دردیست در میان جمع,چه دردیست در میان,چه دردی داره دلتنگی,چه دردی است,چه دردیست قمیشی,چه دردی است در میان,چه دردی قلبی است, نویسنده : sargashteh22o بازدید : 192 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 1:37

تا گرفتم دست خود آیینه را دنیا سرم،آوار شد ای دریغا در نبودت،این دلم از چهره ام بیزار شد یاد دارم چون زلیخا تا گرفت آیینه را در دست خود دست و پا گم کرد...با زاری نمی دانم چرا بیمار شد دست لرزان...چهره ام،افسرده...اما شوق دیدارت هنوز می کشد صد شعله در من چون غمت در جان و دل بسیار شد در پی ات من می دویدم چون زلیخا در پیِ آن یوسفش بعد از آن دوری که کردی درد من با رفتنت تکرار شد عشق یک سر درد دارد می کند دیوانه ات،از عاشقی پیش رویش ناله ها داد این دلم،از دوری اش هم خوار شد.... سرگشته شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : آینه,آینه ممنوع,آینه های روبرو,آینه کاری,آینه و شمعدان,آینه های نشکن,آینه و شمعدان نقره,آینه دستشویی,آینه فرهاد,آینه و شمعدان عروس, نویسنده : sargashteh22o بازدید : 222 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 1:37

بیش از این ها جان من اینقدر وسواسم نکن

روی اسمِ یک نفر اینقدر حساسم نکن

تا تو را می بینمت دل می رود از دست من

نازنینم خنده بر دریای احساسم نکن

دانه بودم در کویرت سر برآوردم شبی

بی مُرُوَّت مثل گندم طعمه یِ داسم نکن

من شنا کردن بلد هم نیستم ای جان من

می شوم غرقت شبی بیهوده غواصم نکن

چون شدم رسوا بیا امشب نظر بر من فکن

بیش از این ها نُقل در هر عام و هر خاصم نکن
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 216 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 1:37

قلب من امشب بگو قلیان قاجاری بس است

می شود با سیب و نعنا زخم ها کاری بس است

من خودم صد زخم دارم نارفیقی دیده ام

پشت هم قلیان عوض کردن به این خواری بس است

سال ها تب کرده ای،دیدی؟نمی آید پزشک

بگذر از ،این خاطراتش باز بیماری بس است

سرفه هایت گوش دنیا را فغان آورده پس

دود قلیان تا سحر با حال بیداری بس است

دل به دستِ کی سپردی دست یک چنگیز خو؟

بی مُرُوَّت ناله از تیمور تاتاری بس است

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 314 تاريخ : جمعه 7 آبان 1395 ساعت: 20:52

کاش می آمد به دستم یک خدای دیگری

محرمِ دردم بشد درد آشنای دیگری

غرق شد دل کاش می شد بی تو باز این جا شود

ناخدایِ کشتی ام یک ناخدای دیگری

دست و پا گم شد که آب از سر گذشت اما نشد

تا رسد امداد از یک شهر و جای دیگری

آی ادم ها ببینید این دلم دیوانه شد

تا شدم محتاج او او شد دوای دیگری

مثل عیسایی شفا میداد هرشب دیگران

من شفا میخواستم داد او شفای دیگری
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : کاش می آمدی,کاش پیر بدنیا می آمدیم,کاش پیر به دنیا می آمدیم,کاش ایران می آمدی آقا,کاش نه باران بند می آمد, نویسنده : sargashteh22o بازدید : 192 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 14:14

چه بگویم که مریضم بخدا از غم تو

همه شب دیدن رخسار تو تجویز شده است
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : تجویز منطقی آنتی بیوتیک,تجویز انتقال منافع,تجویز پروژسترون در حاملگی,تجویز آسپرین در بارداری,تجویز سمعک,تجویز ازدواج مجدد,تجویز تستوسترون,تجویز منطقی دارو,تجویز لنز,تجویز منطقی دارو ppt, نویسنده : sargashteh22o بازدید : 160 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 14:14

تَش گِرُهتُم "تیشه بر فرقِ سرِ فرهاد بو"

ای دلِ غم دیده ورسی وا کمی دلشاد بو

دَهس وردا بی مُرُوَّت بُی غَمِش ئی سر شِخِس

عشق،مِن بند ایکُنت جونم بیو آزاد بو

بارالهی رسم نامِردَل وَرُفتا تا غَمُم

بعدِ عمری سر وَ زیری سی کمی برباد بو

مثل زالو خینِ ئی دل،مِرچِنا شیرین صفت

وِل کُ ئی غم خردنَ امرو بیو آباد بو

تیر مِرزِنگِش دِرا از او دلت بُی حال زار

او شمالُ "خیمه ی سهراب مِنِ کُهباد بو"
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 179 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 14:14

درد یک بی خانه را بی خانه می داند که چیست

حال یک دیوانه را دیوانه می داند که چیست

خستگی دارد تنم انگار کوهی کنده ام

درد من را بی تو بی کاشانه می داند که چیست

فصل سرما،درد دوری،نارفیقی هم شود......

مثل من بی لانه ای،بی لانه می داند که چیست

از زلیخا درد ها در قلب پوتیفار بود

قلب رسوا ضربه یِ جانانه می داند که چیست

آخرش زهرش به جانم ریخت تا نالان شوم

مرغکی بی دانه هرشب،دانه می داند که چیست
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : درد یک بیضه,علت درد یک بیضه,درد یک طرفه بیضه,درد دل یک بیمار,درد یک طرف بیضه,درد در یک بیضه,درد یک طرف بینی,درد دل یک بیمار تالاسمی,علت درد در یک بیضه,درد دل یک جوان بیکار, نویسنده : sargashteh22o بازدید : 190 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 14:14

دلم تنگ است ومی دانی خدایی بی وفایی تو   گرفتارم به این چشم انتظاری ها کجایی تو   اسیرم خسته ام سیرم پریشانم ازاین دوری   به قلبم خنجری دیدم که دیدم آشنایی تو   مرا پس داد؛آن چشمت که جادو کرد قلبم را   بگو امشب پسندیدی چرا بعدش جدایی تو   زلیخا بی وفایی کرد و پوتیفار جان می داد   شدآن قلبت به سوی یوسفی بی شک هوایی تو   قسم برجان شیرینم وفا دیگر نمی بینم   اگر باشد وفاداری که از آنان سوایی تو سرگشته شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : اس ام اس بی وفایی تولد,متن بی وفایی تولد,اس ام اس بی وفایی توپ, نویسنده : sargashteh22o بازدید : 178 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 14:14

آه.....از....روزی که قلبِ بی قراری بشکند

عینکش هم هر شب از چشم انتظاری بشکند

گفته بودم عطر آخر می کند ما را جدا....

بی مُروَّت.... کاش عطرِ یادگاری بشکند

سیل خواهد برد این دنیای فانی را شبی

وای اگر یک بغض مردِ داغ داری بشکند

مثل معتادی خمارم مثل مرفینی ولی

درد دارد استخوانم ،از خماری بشکند

بین ما دیدی چه دیواری کشیدی بی وفا

کاش،این دیوار دوری با هواری بشکند
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 179 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 14:14

بی تو شب ها طعنه ها از ماه تابان می خرم با خیالت طعنه از سردیِ زندان می خرم وای بر من درد من هم درد پوتیفار بود از بساطِ عاشقی غم را فراوان می خرم تیشه بر فرقِ سرِ فرهاد شد،از بی کسی مثل آن فرهاد من هم تیشه برجان می خرم مثل مجنونم که هر شب می روم صحرا ولی بی تو هر دم طعنه از خارِ بیابان می خرم ای دریغا بی تو حالا نوبتِ پاییز شد این خزان را هرچه باشد من به قرآن می خرم سخت می بینم بیایی در کنارم باز تو مرگ خود را،هرچه باشد باز آسان می خرم بی رخِ یوسف زلیخا هم نفس خواهد چه کار دل به تنگ آمد بیا من از تو درمان می خرم سرگشته شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : می خرم,می خرم حمیدرضا آذرنگ,شعر می خرم,می با دل خرم زن,خرما می سرا,خرمنی می بایدت تخمی بکار,کهنه قالی می خرم,به خرم می نازم,خرماچاق می کند,کلیه می خرم, نویسنده : sargashteh22o بازدید : 164 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 14:14

 

کاش می آمد به دستم یک خدای دیگری

محرمِ دردم بشد درد آشنای دیگری

غرق شد دل کاش می شد بی تو باز این جا شود

ناخدایِ کشتی ام یک ناخدای دیگری

دست و پا گم شد که آب از سر گذشت اما نشد

تا رسد امداد از یک شهر و جای دیگری

آی ادم ها ببینید این دلم دیوانه شد

تا شدم محتاج او او شد دوای دیگری

مثل عیسایی شفا میداد هرشب دیگران

من شفا میخواستم داد او شفای دیگری
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : دیگری,دیگری بزرگ,دیگری جز تو مرا,دیگری بزرگ لاکان,دیگری در فلسفه,دیگری بزرگ لکان,دیگری مهدی رحمانی,دیگری درمن,دیگری سریال,دیگری در هنر, نویسنده : sargashteh22o بازدید : 185 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 14:14